M & P

قالب پرشین بلاگ


M & P
به نام خداوندی که عشق را آفرید.
نويسنده
دوستان عزیز

شکار

 

دريا بي موج و آرام بود و مرد بر روي قايق موتوري جديدش نشسته بود ، يك قلاب ماهي گيري در دست داشت و در حال ماهي گرفتن بود.

 

از دور صداي قايق ديگري به گوش رسيد ، دقايقي بعد قايق جديد به قايق مرد رسيد؛ زني جوان آن را هدايت مي كرد ، او يك كلاه حصيري بر سر گذاشته بود در حالي كه لبخند مي زد پرسيد:«اينجا چيزي پيدا ميشه؟»

 

مرد جوان گفت:«آره من يه چندتايي صيد كردم

 

زن موتور قايق اش را خاموش كرد ، قايق اش در نزديكي قايق مرد ساكن شد.

 

زن جوان با تعجب گفت:«چقدر از ساحل فاصله گرفتين

 

مرد گفت:«آره چون اين جور ماهي ها فقط تو اين عمق پيدا ميشن

 

زن جوان قلاب ماهيگيري اش را بيرون آورد و خود را براي ماهي گرفتن آماده كرد.

 

زن سعي كرد سر صحبت را باز كند:« قايق قشنگي داريد ، تازه خريدين؟»

 

مرد گفت:«اوه...بله ، چند روز ميشه كه از فرانسه به دستم رسيده

 

زن جوان ابروهايش را بالا برد وگفت:«جدي ميگين؟پس بايد كلي بابتش پول داده باشين»

 

مدتي گذشت و آنها در مورد انواع قايق ها و كار بردشان بحث كردند تا اينكه زن جوان بدون مقدمه گفت:« اگه كمي جلوتر بريم مي تونيم ماهي بيشتري بگيريم

 

مرد گفت:« فكر خوبي نيست ، شنيدم اين اطراف كوسه هاي نا جوري داره

 

زن جوان مخالفت كرد و گفت:« من عاشق كوسه ها هستم به نظرم حيوانات شگفت انگيزي هستن

 

 

 

 

 

مرد با تعجب گفت:«جدي ميگيد؟ولي من خيلي ازشون خوشم نمياد

 

« كوسه هايي كه اينجا زندگي ميكنند چندان جالب نيستن ، كوسه هاي كله چكشي بي نظير ترين نوع كوسه ها هستن

 

مرد سري تكان داد:« شايد ، ولي خوشبختانه توي اين دريا وجود ندارن

 

زن خنده اي كرد وگفت:«ازاين بحث كه بگذريم بايد بگم اين تعداد ماهي براي من كافي نيست ، بايد كمي جلو تر برم

 

مرد با تعجب گفت:«شما تا همين الان كلي ماهي گرفتين

 

«نه نه ، مي دونيد من واقعا به تعداد بيشتري نياز دارم »

 

مرد پرسيد:«موضوع چيه؟»

 

زن مكثي كرد ، با ترديد گفت:« شايد بد نباشه يه رازي رو بهتون بگم؛ البته اين كارم چندان بر خلاف قانون نيست

 

مرد جوان يكي از ابرو هايش را بالا برد و با بد گماني  به زن خيره شد.

 

 

 

«موضوع اينه كه من چند تا كوسه ها  تو استخري كه در خانه ام دارم نگه داري ميكنم

 

مرد با شگفتي گفت:«اين كار حماقته محضه

 

مرد با خودش فكر كرد چرا اين زن راز به اين مهمي را به او گفته است ، او چگونه به يك غريبه اعتماد كرده است ، شايد سر كار بود.

 

مرد ساده لوحانه پرسيد:«براي خوردن چي بهشون ميديد؟ گوشت؟»

 

زن جوان گفت:«چاره ي ديگه اي دارم؟ هر چند قيمت گوشت بالا رفته ومن هم اونقدر پول ندارم

 

مرد به قايق زن نگاهي انداخت ، حق با او بود ، قايق او به شدت فرسوده بود و به نظر نمي رسيد بيشتر از يك يا دو هفته دوام بياورد.

 

مرد پرسيد:«پس دليل ماهيگيريتون اينه؟»

 

زن با كنايه گفت:«كم و بيش»

 

مرد گيج شده بود.

 

زن جوان كلاه حصيري اش را برداشت ولي ناگهان از دستش لغزيد و به بيرون قايق افتاد. او خم شد تا كلاه اش را بردارد ولي مرد جوان مانع شد وگفت:«اجازه بديد ، من اين كار رو براتون ميكنم

 

او به سختي كلاه را از آب گرفت و بلند شد تا آن را به زن بدهد در همان حال قيافه ي  خشمگين زن جوان را ديد ، در حالي كه يك تفنگ كلت همراه با يك صدا خفه كن در دست داشت.

 

مرد كه گيج شده بود گفت:«موضوع چيه؟»

 

زن ماشه را كشيد ولي يك ثانيه قبل از اين كار گفت:«كوسه هام گرسنه اند!!!»

نویسنده: سپیده

narciss.loxblog.com

لطفا نظر بدهید. 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, ] [ 12:54 ] [ Mehrdad ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره سایت

سلام.به وبلاگ من خوش آمدید. این تفریح منه.اوقات فراغت شروع به نوشتن میکنم،پس اگه یه وقت وبلاگ دیر به روز شد خواهشا شاکی نشید. درضمن موضوع توی این وبلاگ معنایی نداره،درباره هرموضوعی که بشه مینویسم. این وبلاگ طبق نظرات شما دوست عزیز نوشته میشه پس تقاضا دارم من رو قابل بدونید ونظرات خودتون رو بیان کنید.امیدوارم که اوقات خوبی رو در این وبلاگ سپری کنید. برای ارتباط با من هم می توانید از نمایشگر وضعیت یاهو که در قسمت پایین آمار وبلاگ تعبیه شده،استفاده کنید. این وبلاگ رو تقدیم میکنم به عزیز ترین کسم ... باتشکر،مدیریت وبلاگ M & P.
امکانات سایت